میخواستم صلح کنم ولی صبح وقتی در حال مکالمه با مامانم بودم در رو کوبید و منم بعد از پایان مکالمه در رو چنان کوبیدم که انتظار میرفت سقف بیاد پایین اما نیومد
فعلا که قصد صلح رو کنسل کردم ولی سعی م بر اینه بچههام زیاد ناراحت نشن
از خودم
رشد رو تا 118 خوندم
برنامهی جدید نوشتم
صبح رفتم دویدم تو حیاط
یخچال پر برفک شده بود با کمک تکنیک سشوار و شلنگ آبش کردم 😁
آشپزخونه رو هم شستم
امروز ختم قرآن برای مادربزرگ رو شروع کردم